تصویر هدر بخش پست‌ها

وبلاگ کده

به وبلاگ ما خوش اومدین امیدوارم بهتون خوش بگذره و ما در این راه نهایت تلاشمونو می کنیم🙂💖

دلباختگی پنهان  p1

دلباختگی پنهان p1

| Niosha

دلباختگی پنهان

مرینت:هوراااااا امروز اولین روز مدرسه هست🥳🥳بهتره برم یکم داداشمو اذیت کنم 😁😁 رفتم بیرون که دیدم مامان و بابا خوابن.رفتم از یخچال یه پارچ اب برداشتم تا کرم بریزم😅😅(مرینت از شما بعیده🤣🤣)بعد رفتم بالا سر داداشم.یهو اب رو رو سرش خالی کردم.یهو از جاش پرید:

لوکا:مرینتتتتتتت🤬😡

مرینت: جانمممممم 😁😁

لوکا:هیچی فقط برو بیرونننننننن 😡

مرینت:او چه خشن 😕😕

مرینت:رفتم بیرون که دیدم مامان و بابا بیدار شدن:

مرینت: سلام مامان جونم 😊 سلام بابا جونم 😊

سابین و تام:صبح بخیر عزیزم 😊 بیا صبحانه بخور

یهو لوکا اومد بیرون.معلوم بود خیلی عصبانیه😐😐

بعد از صبحانه رفتم تا آماده بشم.لباس فرمم یه لباس سفید آستین کوتاه با یه دامن چهارخونه ای بود.کفش آل استارم رو برداشتم و یه آرایش ساده کردم و رفتم بیرون که لوکا صدام زد:

لوکا:مرینت امروز میای خوابگاه کمکم کنی؟

مربنت:اره،چی شده مهربون شدی😁😁

لوکا:به درک نیا😒

مرینت:نه میام.                             

بعد رفتم مدرسه 🏫 داخل مدرسه با یکی به اسم کلویی اشنا شدم.دختر خوبی بود.کل دوستام اینجا بودن خیلی خوب بود😊☺️ خب حالا باید برم خوابگاه ولی من که بلد نیستم خوابگاه رو.یه زنگ بزنم به لوکا:

لوکا:الو.   

مرینت:لوکا باید کجا بیام؟

لوکا:الان یکی از دوستام با ماشین بابا میاد دنبالت البته باید الان رسیده باشه ببین نیست؟

مرینت:آها اونجاست،راستی تو چرا نیومدی دنبالم هان🤨

لوکا:من کار مهم دارم،خدافظ

مرینت:بای 

رفتم سمت ماشین که دیدم........

 

ادامه دارد..........

شرط:۱۰کامنت و ۸ لایک